در باره ائمه (علیه السلام)

السلام علیک یا فاطمه زهرا

در باره ائمه (علیه السلام)

السلام علیک یا فاطمه زهرا

رفتار امام علی ( علیه السلام )


آزادى در اسلام

حضرت على(ع) دومین حاکم اسلامى است که توانست آزادیهاى اسلامى را به همگان حتى کفار ارزانى دارد چه آنکه آزادى در اسلام بیشمار است. قرآن مجید راجع به پیامبر بزرگ، و هدف بعثت او را چنین بیان مى کند:

بار گران و غل و زنجیرهائى را که بر مردم بوده، از پشت آنان بر مى دارد (یضع عنهم اصرهم و الا غلال التى کانت علیهم)(1) دو عبارت را در این آیه شریفه ملاحظه مى کنید: (اصر: بار گران) و (اغلال: زنجیرها) و این به دو معنى است:

1 ـ گاهى بر پشت انسان بار سنگینى مى گذارند که با وجود باز بودن دست و پایش، قادر به حرکت از جاى خود نبوده، و در نتیجه زمین گیر مى شود، این را (اصر) یعنى بارگران گویند.

2 ـ و گاهى هم بار سنگینى بر پشت انسان نیست اما دست و پایش در قید و بند است که در نتیجه نمى تواند حرکتى انجام بدهد.

این دو مثال را در جامعه اگر پیاده کنیم، خواهیم یافت که برخى از جوامع خود راگرفتار تشریفاتى نموده، که به مرور زمان بر کاهل آنها سنگینى مى کند، مثل: تشریفات ازدواج، دادگسترى، خانه دارى، خانه سازى و دیگر شئونات زندگى امروز.

و برخى جوامع هم گرفتار قوانین و مقرراتى شده اند که دست و پاى آنها بسته، و آزادیهایشان را محدود ساخته است..

یکى از مهمترین اهداف پیامبر گرامى اسلام(ص) این بود که بار سنگین تشریفات را از پشت جامعه انسانى برداشته و قید و بندهاى اختناق را از بین ببرد، و لذا دین مبین اسلام تمام آزادیها را براى انسان محترم شمرده، مگر در موارد بسیار معدود که براى حفظ آزادى اکثریت جامعه، آزادى چند نفر را محدود نموده است، قرآن مجید خطاب به پیامبر گرامى اسلام مى فرماید: به مردم بگو که من از شما پاداشى نمى خواهم و شما را به زحمت و مشقت نمى اندازم (قل ما اسئلکم علیه من اجر و ما انا من المتکلفین)(2) و در آیه اى دیگر مى فرماید: پس به مردم تذکر بده، که تو یاد آورنده اى و بر مردم مسلط نیستى (فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمسیطر)(3)، و همچنین نداى قرآن براى همیشه بلند است که: در انتخاب دین هیچگونه اکراه و اجبارى نیست (لا اکراه فى الدین)(4) و لذا پیامبر عالیقدر اسلام(ص) هیچکس را اجبار بر پذیرش دین اسلام نفرمود، نه در جنگ بدر، نه در جنگ خیبر، نه در فتح مکه، نه در جنگ حنین و نه در دهها جنگى که دشمنان اسلام بر علیه اسلام روا داشتند...

همچنین امیر مؤمنان على(ع) به پیروى از رسول خدا(ص)، آزادى تمام اقشار و حتى اقلیتهاى مذهبى تحت پرچم اسلام را محترم شمرد، و در حالى که آن امام بسیار مقتدر، و قلمرو حاکمیتش از نیمه هاى شوروى تا غرب آفریقا بوده است، هیچکس را اجبار به ترک دین خود، و پذیرش دین اسلام نکرد، بلکه بعکس در روایات مکررى از ائمه اطهار (ع) راجع به اقلیتهاى مذهبى آمده که: (الزموهم بما التزموا به) با آنان به همان ایده اى که دارند رفتار کنید...

حضرت امیر مؤمنان على(ع) در روایت مشهورى که از آن بزرگوار نقل شده مى فرماید: (بنده دیگران مباش حال آنکه خداوند تو را آزاد آفریده است) و همچنین در قسمتى از یک روایت مفصل مى فرماید: (... تمام مردم آزاد هستند...) همچنین حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا به هنگام شدت آتش جنگ با لشکریان بنى امیه به آنان خطابى فرمود که براى همیشه در فضاى تاریخ بشریت طنین افکن است، و هر انسان آزاده اى آن را بگوش دل مى نوازد: (ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم).

گر شما را به جهان دین و آئینى نیست           لااقــل مـردم آزاده بدنیـا باشـد

و بالاخره روایات وارده از معصومین (ع) راجع به آزادیهاى مردم بسیار است، تا جائى که فقهاى اسلام، با استفاده از قرآن مجید و روایات، قاعده اى را بطور اختصار و سر بسته بیان فرموده اند که: (مردم برجان و مال خویش مسلط هستند) از اینرو هر انسانى مى تواند با جان و مال خویش هر کارى را انجام دهد مشروط بر اینکه مخالف اوامر الهى نباشد، پس آزادى در هر موردى از قبیل: تجارت، صنعت، کشاورزى، ساختمان سازى، سفر، اقامه، اظهار نظر، مطبوعات ـ اعم از روزنامه، مجله و کتاب ـ تأسیس ایستگاههاى فرستنده رادیوئى و تلویزیونى، آموزش، ازدواج و دیگر نیازمندیهاى مشروع انسانى، از دیدگاه اسلام محترم است.

حضرت امیر مؤمنان على(ع) به پیروى از پیامبر عالى مقام اسلام(ص)، مردم را در هرگونه تصرفى در زمینهاى موات آزاد گذاشته بود و لذا جمعیت شهر نوبنیاد کوفه در زمان آن امام در حدود چهار میلیون نفر، و بنا به نقل مورّخین وسعت این شهر ده فرسخ (60 کیلو متر) بوده است، زیرا پیامبر اسلام فرموده بود: (کسى که زمین مواتى را آباد کند از آن اوست)، (زمینهاى موات ملک خدا و پیامبر است، و هر کس که بخشى از آن را آباد کند، از مال او خواهد بود)، (کسى که در اطراف زمین موات دیوار بکشد از آن اوست)، (کسى که زمین موات را آباد کند از آن بهره اى داشته، و اگر چهارپایان از علف زمین او چیزى بخورند، برایش صدقه محسوب مى شود) و بالاخره در روایتى دیگر نیز مى فرماید: (کسى که سبقت بگیرد به چیز مباحى که دیگران بر او سبقت نگرفته اند، حق او در آن شى ء، بر دیگران مقدم است).

و با استناد به دهها روایت صحیح وارده از ائمه اطهار علیهم السلام، همانند روایات فوق است که فقهاى اسلامى فتوى داده اند: هرکس حق استفاده از تمام منابع ثروتهاى مباح عمومى را دارد مثل: چوب، میوه و یا برگ جنگل، نمک و یا ماهى دریاها و رودخانه ها، جانوران صحراها... و جز اینها از موارد حلالى است که اسلام مقرر فرموده، چرا که خداوند ثروتهاى زمین را براى عمومى بشر آفریده، و در آیه اى چنین تصریح مى کند: (خداوند است که آسمانها و زمین را آفریده و از آسمان آب را فرود آورد، پس توسط آن براى شما از میوه جات روزى فراهم آورد، و کشتى را براى شما مسخر فرمود تا به خواست او در دریا حرکت کند، و رود خانه ها و آفتاب و ماه به طور پیوسته، و شب و روز را براى شما آفریده، و از هرچه که سئوالش کردید، به شما ارزانى داشته، و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید، نخواهید توانست آنها را به حساب آورد، به درستى که انسان ستمگر و کفرکیش است (الله الذى خلق السماوات والارض و انزل من السماء ماءاً فأخرج به من الثمرات رزقاً لکم و سخر لکم الفلک لتجرى فى البحر بأمره و سخر لکم الأنهار وسخر لکم الشمس والقمر دائبین و سخر لکم اللیل والنهار و آتاکم من کل ما سألتموه و ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم کفار)(5).

و در واقع همین آزادیهاى مطلق و گسترده بود، که در آغاز اسلام مردم را گروه گروه بسوى اسلام جلب کرد، و اگر انشاءالله مجدداً قدرت جهانى به دست مکتب اسلام و نمایندگان واقعى پیامبر خدا بیفتد، امید است که تمام انسانها، حتى مردم آمریکا، شوروى، چین و نظایر آنها به دین اسلام بگروند، چرا که بشر بطور فطرى همیشه نظام بهتر را پذیرفته، و نظامهاى غیر آن را ترک مى کند.

شبى در صفین

شبى در جنگ صفین، آب فرات به دست لشکریان معاویه افتاد، معاویه دستور داد که آب بر سپاه على(ع) بسته شود، هنگامى که خبر به امیر مؤمنان رسید، به لشکریان خود دستور آماده باش فورى داد، و ضمن خطبه اى به آنان فرمود: (الموت فى حیاتکم مقهورین، والحیاة فى موتکم قاهرین...) یعنى: اگر زیر بار ذلت دشمن باشید مرده اید حتى اگر به ظاهر زنده باشید، و اگر در برابر دشمن پایمردى کنید براى همیشه زنده اید حتى اگر به ظاهر شهید شوید... و سپس دستور حمله جهت آزادسازى فرات از دست دشمن را صادر فرمود، سپاه امام با یک حمله حساب شده توانستند نیروهاى بنى امیه را از نهر فرات دور ساخته، و خود بر آنجا مسلط گردند، پس از پایان موفقیت آمیز این حمله سپاهیان حضرت امیر(ع) خواستند مقابله به مثل کرده و آب را بر لشکر معاویه ببندند، حضرت این کار را اجازه نداد و فرمود: که استفاده از آب براى همگان آزاد است، چنین عملى در کدام تاریخ بشر جز اسلام وجود دارد؟! اسلام تا این اندازه شخصیت انسانها را محترم شمرده که حتى آب را بر دشمن محارب نمىبندد.

شاهکار در خیبر

در اینجا بى مناسبت نیست که به شاهکارى نظیر این از پیامبر بزرگ اسلام اشاره کنیم:

به هنگام محاصره دژهاى محکم خیبر توسط سپاهیان رسول خدا، و مقاومت یهودیان ساکن در آن، شخصى از یهودیان به خدمت پیامبر اسلام شرفیاب شده و عرضه داشت:

یا محمد من به شما راهى نشان مى دهم، که اگر آن را پیش گیرى، یهودیان خیبر به راحتى تسلیم مى شوند و آن راه این است که جوى آبى از خارج قلعه خیبر به سوى داخل آن روان است، و این راه آبى بسان شریان زندگى آنهاست، اگر راه آب را مسدود کنید آنان در اثر فشار تشنگى ناگزیر به تسلیم خواهند شد... اما پیامبر بزرگ و معلم انسانیت با عاطفه اى توصیف ناپذیر به آن یهودى فرمود:

نه.. من چنین کارى نمى کنم، زیرا در این دژها پیرمردان، پیرزنان، کودکان بى گناه، زنان شیرده و افرادى ضعیف هستند خوش ندارم پیروزى من به قیمت تشنگى آنان تمام بشود..!

و با وجودى که قرآن مجید مى فرماید: به درستى دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنین، یهودیان و مشرکان خواهى یافت (لتجدن اشدالناس عداوة للذین آمنوا الیهود والذین اشرکوا)(6) پیامبر اسلام با وجود دشمنى و کینه توزى آنان، پس از فتح دژهاى خیبر با کمال عطوفت و مهربانى با اسیران یهود رفتار کرد...

و این طرز رفتار زندگانى پیامبر بزرگ بود که مردم را به سوى اسلام جلب مى کرد، نه جنگ جوئى و جنگ افروزى و لذا تمام کشته هاى جنگهاى پیامبر، در بیش از هشتاد جنگ از طرفین (مسلمین و کفار) یک هزار و چهارصد نفر بوده که عده اى آن را یک هزار و هشت نفر نیز شمرده اند، و حال آنکه ما مى بینیم که قبل از اسلام کشتارهاى عجیبى صورت مى گرفته، مثلاً فارسها به قلمرو رومیان حمله مى کرده، و از مدائن تا مصر مردم را قتل عام مى کردند، و بعکس گاهى رومیها به فارسها حمله مى کرده، و از مصر تا مدائن آدمکشى مى کردند و شعار عربها در جنگ با یکدیگر این بود: براى این خاندان نه زن، نه مرد و نه کودکى را باقى گذارید این راجع به قبل از اسلام.

اما بعد از اسلام اگر تاریخ جنگهاى جهان را ورق بزنید، خواهید یافت که چه جنگهائى رخ داده و چه کشتارهاى عجیبى روى داده است، و میلیونها انسان به خاک و خون کشیده شده اند.

رفتار با اسیران فارس

پس از استیلاى سپاهیان اسلام بر کشور ایران، تعداد بسیارى به اسارت نیروهاى اسلام در آمده و بسوى شهر مدینه گسیل داده شدند، هنگامى که آنها را در مجلس خلیفه وقت آوردند، خلیفه تصمیم بر بردگى و فروش آنان گرفت، اما حضرت على(ع) از این کار ممانعت کرده و فرمود: پیامبر اسلام فرموده: عزیزان یک قوم را عزیز بشمارید و به آنان نیکى کنید، و اینان در قوم خود عزیز بوده اند، سپس آن حضرت در همان مجلس سهم اسیران خود را آزاد فرمود، و بنى هاشم به پیروى از آنحضرت، سهم خود را آزاد کردند، و طبق یکى از قوانین اسلامى اگر قسمتى از بردگان آزاد شوند، بقیه را نیز دربر مى گیرد و بخش آزاد نشده آن بردگان و اسیران نیز آزاد شدند، و در نتیجه خلیفه نتوانست آنها را به بردگى در آورد.

ملاحظه کنید که اسلام تا چه حدى بر عطوفت و شفقت و مهربانى بنوع انسان تأکید کرده تا جائى که پیامبر عالیقدر اسلام (ص) مى فرماید: (ارحموا ثلاثاً و حقاً لهم ان یرحموا، عزیز قوم ذل و غنیاً افتقر و عالماً ضاع ما بین جهال) یعنى: سه شخص را مورد مرحمت و لطف خود قرار بدهید: اولا کسى که روزگارى عزیز بوده و حال ذلیل شده، ثانیا کسى که روزگارى ثروتمند بوده و حال فقیر و تهیدست شده، و ثالثا دانشمندى که در میان عده اى نادان ضایع شده است.

همچنین پیامبر بزرگ اسلام (ص) مى فرماید: (ارحموا من فى الارض یرحمکم من فى السماء) یعنى: اهل زمین را رحم کنید، تا خداوند متعال شما را مورد مرحمت قرار بدهد.

و بطورى کلى پیامبر اسلام(ص) مظهر رحمت و شفقت بوده تا جائى که قرآن او را بعنوان رحمتى براى تمامى عالمیان ذکر کرده است (و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین)(7).

رحمت براى همه

و امیر مؤمنان حضرت على(ع) نیز همین حالت را داشته، و براى همگان رحمت بوده است، تا جائى که او را پدر یتیمان لقب داده اند، و در متون تاریخى آمده که هنگام بسترى شدن آن حضرت در اثر ضربت زهر آگین ابن ملجم ـ قاتل آن حضرت ـ طبیبان معالج براى امام شیر گاو تجویز کردند، هنگامى که این خبر در شهر کوفه شایع شد، دهها مرد و زن و کودک هرکدام با ظرفى شیر در خانه امام گرد آمدند تا شیر مورد نیاز پدر و حامى خود را تهیه کنند... و حضرت کمى تناول مى کردند و بقیه آن را براى ابن ملجم مى فرستادند.

تفقد از نابیناى زمین گیر

هنگامى که امام حسن و امام حسین علیهما السلام از بخاک سپردن امیر مؤمنان به سوى خانه باز مى گشتند، صداى دلخراش ناله ضعیفى از داخل یک خرابه به گوش آندو بزرگوار رسید، آن دو امام که تربیت شده در مکتب وحى بوده وخود را مسئول بر ضعیفان و بینوایان مى دانستند، با شنیدن صداى ضعیف وارد خرابه شدند، پیر مرد نابینا و زمین گیرى را دیدند که خود را آلوده کرده و ناله ضعیفى داشت، احوال او را پرسیدند؟ در پاسخ گفت:

مى بینید که من نابینا و زمین گیر هستم، یکى از مردان خدا هر روز بطور مداوم مرا مورد تفقد قرار مى داد، خشگم مى کرد، بدن و لباسم را تمیز مى نمود و حتى غذا را لقمه کرده و در دهانم مى گذاشت... اینجا پیر مرد عقده گریه گلویش را فشرد و آهى جانسوز کشید و ادامه داد:

اکنون سه روز است که او نیامده، بسیار گرسنه ام و خودم را کثیف کرده ام و نمى دانم چرا او نیامده؟!.

امام حسن و امام حسین با شنیدن سخنان آن پیرمرد پرسیدند: آیا از او نشانه اى در نظر دارى؟

پیرمرد پاسخ داد: من که نابینا هستم، فقط این نشانه در نظرم هست که به هنگام ورودش همه چیز و حتى سنگ ریزه هاى آن خرابه بصدا در آمده و پیوسته صداى ذکر خدا از آنها بگوشم مى رسید.

اینجا بود که آن دو بزرگوار اشک در چشمانشان حلقه زد و گفتند، اى مرد او پدر ما على بن ابى طالب(ع) بود، که ما هم اکنون از خاکسپاریش باز مى گردیم.

پیرمرد با شنیدن خبر ناگوار شهادت امیر مؤمنان آهى کشید و روى خاک افتاد و جان داد.

اگر کمى در اطراف این داستان مطالعه کنیم، خواهیم یافت که این یکى از بزرگترین شاهکارهاى امیر مؤمنان بود، زیرا رهبر یک مملکت بسیار بزرگ و شاید بزرگترین قدرت دنیاى آن روز، با صدها مشکلات و مسئولیتهاى اجتماعى، آنقدر خود را مسئول مى داند تا جائى که رسیدگى به یک نابیناى فلج جزء برنامه کار روزانه او قرار مىگیرد و بدون استنکاف و تکبر او را تمییز و خشک کرده و غذایش مى دهد این شیوه رفتار رهبر، با ضعیف ترین فرد جامعه در تاریخ انسان بى نظیر است مگر در مورد رهبران الهى.

خوراک آن حضرت

حضرت على(ع) نان جوین خشک همراه با نمک میل مى نمود، و شکم مبارک خود را هیچگاه سیر نمى کرد، و هر گاه شخصى علت این کار را مىپرسید، مىفرمود: شاید در دورترین نقاط قلمرو حاکمیت من ضعیفى باشد که غذاى سیر نخورده، و من باید همانند او زندگى کنم!

 

1 ـ سوره اعراف، آیه156 . 

2 ـ سوره ص، آیه87 . 

3 ـ سوره غاشیه، آیه هاى21 و22 . 

4 ـ سوره بقره، آیه257 . 

5 ـ سوره ابراهیم، آیه 31 ـ 33. 

6 ـ سوره مائده: آیه 82. 

7 ـ سوره انبیاء، آیه107 .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد