در باره ائمه (علیه السلام)

السلام علیک یا فاطمه زهرا

در باره ائمه (علیه السلام)

السلام علیک یا فاطمه زهرا

مقدمه - آوارگان

در این عصر... عصر نور و خورشید، عصرى که انسان یک پا را در ماه و دیگرى را در زهره گذاشته و امید دارد که خورشید را هم در بغل بگیرد و عصرى که مشعلهاى آزادى را بر سر چهار راه ها و معابر نصب کرده و به قول خود واضع (حقوق انسان) است، شاید این بزرگترین جنایتى است که تاریخ در ادوار مختلف به خود مى بیند، که یک مشت افراد بى هویت و مجهول، یک ملّت با فرهنگ را که پایه هاى تمدّنش در اعماق قرون فرو رفته است از خانه و آشیانه اش آواره کند، دنیا هم با دستى مشعل آزادى را بلند نموده و با دست دیگرى از جنایات آنها (یهود) دفاع مى کند!

خوب است تاریخ نویسان به اینجا که مى رسند، چند صفحه را با رنگ سیاه و غلیظى پر کنند و بگذرند، زیرا این لکه ننگ و عار هرگز پاک نخواهد شد و این جنایت، جنایت همه ما انسانهاى این عصر و زمان است.

و شاید انسانهاى آینده بر ما و افکار ما لبخند بزنند و با یک دنیا دهشت بگویند: چگونه آنها بخود اجازه دادند که آن عصر را عصر نور بخوانند در صورتى که ظلمات قلبهایشان را از هر طرف سخت احاطه کرده است؟

چگونه آن عصر را عصر نور گفتند و حال آن که یک میلیون انسان را آواره کرده اند و در یک صحراى بى آب و علف جاى داده و دور آنها را حصار کشیده و نام عصر و زمان خود را هم عصر نور گذاشته اند! چنین عصرى عصر ننگ است نه عصر نور.

(بلفور) که واضع اساس اسرائیل به شمار مى رفت چنین تصریح مى کرد: (نباید حقوق مدنى و سیاسى ودینى طوائف غیر یهودى مهدور شود)، امّا یهود چنین خواستند که عربها از این به بعد باید خیمه هاى خود را برچیده و از همان راهى که آمده بودند به محل خود باز گردند(1). و براى این خواسته خود بیش از1000000 انسان را آواره کردند، آوارگانى که تا به امروز سرگردان بیابانها هستند و هزارها نفر آنها در اثر بى غذائى نابود شده اند. و این براى نخستین بار در تاریخ بود که عده اى بعنوان (آوارگان) به وجود آمدند(2).

هم اکنون به آمارى که مؤسسه پناهندگان بین المللى در سال1960 تهیه نموده نظر خوانندگان عزیز را جلب مى نمائیم.

عجیب آن که در مدّت4 سال یعنى از سال1948 تا سال1952 سازمان ملل متحد5 نوبت با تصویب قطع نامه اى بازگشت پناهندگان را تأیید نمود و بازگشت آنها را حقّ شرعى و قانونى دانست، ولى اسرائیل در هر5 نوبت با آن مخالفت کرد و سازمان ملل هم عملاً به وعده خود وفا نکرد.

در این ماجراى اسف انگیز سازمان ملل (نیروى صلح) تشکیل نداد و هم پیمانان مسلمان هم کوچکترین کمک اساسى را به اعراب نکردند بلکه دولتهاى بزرگ هم که داعیه رهبرى جهان آزاد را دارند، هیچگونه پشتیبانى را از مردم مظلوم تجاوز شده فلسطین و هم چنین توده هاى زجر دیده پناهنده ننمودند.

آمار نشان مى دهد که تعداد 1.120.919 نفر پناهده تا سال1960م، از مؤسسه پناهندگان بین المللى چنین بهره مند مى شدند(3) تغذیه42.1٪ .

تعلیم 24.8٪ .

امور اجتماعى 2.2٪ .

امور بهداشتى 7.5٪ .

محلهاى اسکان 2.2٪ .

اینها آمار پیش از تجاوز (1967م) اسرائیل است فقط: 1.120.919 پناهنده و آواره!

اى دنیا آیا مى شنوى؟ آیا تأیید مى کنى؟

و آیا وقت بیدارى هنوز نرسیده است؟!

 

تعداد اهل منطقه

آنهائیکه اصلاً به آنها خدمتى نمى شود

آنهائیکه فقط به آنها خدمت مى شود

آنهائیکه از همه خدمات بهره مند مى شوند

تعداد پناهندگانیکه نام نویسى شده اند

نام منطقه

108.778

127.786

12.708

230.048

255.542

غزه

1.077.736

37.587

140.229

435.917

613.773

اردن

1.636.800

14.115

17.087

105.359

136.561

لبنان

4.445.957

8.604

11.577

94.501

115.043

سوریه

7.269.721

72.453

181.601

865.836

1.120.919

مجموع

 

1 ـ از گفته هاى (زینکویل) یکى از رهبران عالى مقام یهود!

2 ـ مکتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه2. 

3 ـ تذکرة عودة، صفحه32.

 

استدلالهاى جنگلى

چرا یهود باید در فلسطین زندگى کنند؟

هرکس این سؤال را به سلیقه و منطق خود جواب مى دهد.

یهود مى گویند: ما ساکنان اصلى این سرزمین هستیم و این حقّ طبیعى ماست که به وطن اصلى خود باز گردیم.

ولى قبل از هرچیز از آنها باید سؤال کرد: اگر چنین است پس چرا این معنى را هیچ یک از آباء و اجداد شما درک نکردند؟ چرا این استدلال بچّه گانه و پوچ پس از قیام اسرائیل بر سر زبانها افتاد و حتّى پیش از صدور نامه سازمان ملل متحد، از آن خبرى نبود؟ چرا هنگامى که کنفرانس صهیونیستها در سال1903 تشکیل شد، اکثر قبائل یهودى عقیده داشتند که (اوگاندا) را باید میهن خود قرار دهند؟ چرا فیلسوف مشهور یهودى آقاى (لیوپنسکر) در سال1850 گفته است که یهود باید به یک شهر عقب مانده هجرت کنند و در آنجا دولتى تشکیل دهند(1)؟

تازه اگر یهود از سال1290 قبل از میلاد تا سال586 قبل از میلاد یعنى فقط704 سال در آنجا سکونت داشتند آن هم در زمانى که دولت، مفهوم و معنى نداشت امّا بیش از دو هزار سال هم از آنجا مطرود بودند و اگر هر شخص عربى که از آواره شدن او چهار سال گذشته باشد (چنانچه قانون اسرائیل مى گوید): (بهیچ وجه حقّ ندارد که به وطن خود باز گردد)! پس چگونه ممکن است کسى که بیش از دو هزار سال از آنجا بیرون بوده، حقّ دارد که با سرنیزه آنجا را به تصرف خود در آورد، ساکنان و صاحبان اصلى آنجا را آواره کند؟

این را هم مى دانیم که بانیان و وارثان اصلى بیت المقدّس پایتخت فلسطین عربها بودند، چنانچه در تمام تواریخ تصریح شده که حدود سه هزار سال پیش از میلاد (یابسى) فرعى از قبائل کنعانى هاى عرب هستند، شهر بیت المقدّس را بنا کرده و آن را (یبوس) نام نهادند، کنعانى ها آن را (اورسالم) یعنى شهر (سالم و آرامش) نامیدند و این اسم از (ملک صادق) پادشاه کنعانىها که خود بشر دوست بوده او را (ملک السلام) یعنى پادشاه آرامش مى گفتند، گرفته شده ولى یهود با زبان خاص خود که (سین) را (شین) بیان مى کنند، آن را (اورشلیم) نام نهادند، رومانیها آن را (هیروسلیما) گفتند، چنانچه اسم اروپاى آن (چیرو سالم) از آن گرفته شده است.

و در سال 139 (هدریان) امپراطور روم آن را (ایلیاکابیتولینا) نام نهاد و تا زمان عثمانیها به این اسم مشهور بود. ولى عثمانیها آنرا (قدس شریف) نامیدند(2).

و همچنین مى دانیم چند قبیله پراکنده و بیابانى (عبرى) در صحراهاى فلسطین آن هم براى مدّت بسیار کمى سکونت داشتند و این را اضافه مى کنم که قبائل بسیار بزرگى هم از (کلدانیها، آشوریها، کنعانیها، آرامیها، حثیها و ایرانیان) نیز در آنجا ساکن بودند، آیا این حقّ طبیعى فقط براى قبیله عبرى بوده و دیگر قبائل و نژادها از این حقّ طبیعى محروم مى باشند؟

اگراین طور است پس قانون جنگل براى آنها مهم است که هرکه قدرت بیشتر دارد او حاکم مى باشد.

چرا یهود باید در فلسطین زندگى کنند؟

نژاد و قبائل غیر یهود معتقدند که دنیا از عقائد و افکار شیطانى و غیر انسانى یهود بایستى راحت شود. و حتّى هیتلر که عقیده داشت:

یهودى در هرکجا که باشد سرانجام آن سرزمین را مبدّل به جهنّم خواهد کرد(3)، سعى مى کرد تا میهن ناسیونالیسم یهودى برقرار شود(4). و حتّى جورنج و آزولا موزلى که به عداوت یهود مشهور بودند در این مسئله با هیتلر هم عقیده مى باشند.

ولى این جواب هم دست کمى از جواب قبلى ندارد، زیرا پس از قیام اسرائیل مشکل یهود با صورتى وحشتناک تر خودنمائى مى کند و دنیا از آنها اگر ناراحت تر نشده اند، راحتى هم براى آنها ایجاد نشده.

اصولاً این انتشار یهود سیاست آنها است و به قول آنها: این یک نعمتى است که خداوند به آنها ارزانى داشته تا بتوانند از همه انسانهاى آدم نما سوارى بگیرند(5)!

تازه اسرائیل با زمینهاى کنونى که گرفته است فقط گنجایش 60٪ یهود دنیا را دارد، مگر آن که بگویند باید شرق اوسط را تخلیه کرد تا همه یهود بتواند در آن زندگى کنند.

ولى کدام عقل چنین حکمى را قضاوت مى کند؟

 

1 ـ تذکرة عودة، صفحه43. 

2 ـ مجله حضارة الاسلام، شماره 8، سال1387 هجرى قمرى، صفحه108. 

3 ـ کفاحى، تألیف هیتلر، صفحه14. 

4 ـ (فلسطین والضمیر الانسانى)، صفحه164. 

5 ـ به کتاب تلمود مراجعه شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد